آرتور و میشا یک شب کتابها را زدند، وقتی قرار بود درس بخوانند، مکدونالد میخوردند و شوخی میکردند. در نهایت، میشا خسته به پشت دراز می کشد و دامن مینی خود را تا ران هایش بالا می برد و آرتور را با خوشحالی به شورتش نگاه می کند! او نتوانست در برابر او مقاومت کند، او را دراز کرد و بین رانهایش مالید و او را با تعجب نفس نفس زد و بعد از خوشحالی ناله کرد. آرتور با زبانش دستش را دنبال می کند، sexکون گنده بین پاهای میشا چمباتمه می زند و او را می لیسد تا اینکه زیر آب می رود و هوس می کند. سپس داخل او می لغزد و این کار را ابتدا در بیدمشک انجام می دهد و سپس آن را روی شکمش می چرخاند و باسن تنگ او را عمیقا سوراخ می کند.