تاجری توانا بودن کار سختی است و هلنا پرایس سالهاست که خود را به ارتفاعات جدیدی رسانده است. تمام آن کار سخت، تمام آن انرژی و تلاش، و تنها چیزی که او باید نشان دهد مقداری پول و مقداری قدرت است. اما بعد از این همه مدت، هلنا بالاخره متوجه می شود که چیزی که واقعا می خواهد این است که یک شلخته مطیع باشد. او رویای این را دارد که برای مدتی کنترل را کنار بگذارد و بدنش توسط یک مرد قوی تکان بخورد. بنابراین، او با مردی ملاقات می کند که می تواند طناب ها را به او نشان دهد. چشمانش را گرد کرد و مشتاقانه منتظر سکس گنده آمدنش بود. در نهایت، به نظر می رسد که او به سادگی به او گفت که دهانش را باز کند. به محض این که او این کار را انجام می دهد، خروس خود را در گلوی او هل می دهد و شروع به تسلط شدید آلت تناسلی می کند. او به شدت او را لعنت می کند و هلنا نمی تواند باور کند که چه چیزی را در تمام این سال ها از دست داده است. شاید حالا یادش بیاید که به طرف عوضی اش غذا داده است!